تورک شامان

رهایی در بیداریست و اسارت نتیجه جهل انسان

تورک شامان

رهایی در بیداریست و اسارت نتیجه جهل انسان

سابقه جنایات ارمنی ها در آذربایجان ومناطق مسلمان نشین

سابقه جنایات ارمنی ها در آذربایجان ومناطق مسلمان نشین   

 

آذربایجان بدلیل برخورداری اش از منابع زیرزمینی و روزمینی غنی و همچنین موقعیت ژپولتیک و استراتژیک اش همواره مورد توجه قدرتهای بیگانه و استعمارگر بوده است.

از اینرو در طول تاریخ به حوادث مختلف معروض مانده و یا حرکت های مختلف در آن روی داده است

    (کجایند آنان که دم از اسلام و تشیع  و دفاع از مظلوان میزنند ؟؟؟)

دولت و حکومت روسیه از جمله آن قدرتها می باشند. روسها به خوبی می دانستند که

نهایتا” روزی مردم این سامان برای استقلال و آزادی وطن خود اقدام خواهند کرد به همین منظور در صدد چاره جویی و پیشگیری برآمدند از سوی دیگر روسیه برای دسترسی به آبهای آزاد و همچنین برای مقابله با امپراطوری تورک و مسلمان عثمانی درصدد آن برآمد که در منطقه قفقاز برای خود محافظ وستونهای را بیافریند تا منافع روسیه در این منطقه برای همیشه تضمین گردد.  

به همین منظور می بایست دولت مسیحی و طرفدار روسیه در منطقه قفقاز تاسیس می شد. ارامنه و کولی ها تنها ملتهای غیر مسلمان این منطقه بودند که از خود دولتی نداشتند در موقعیت اقلیت بوده و شرایط و جمعیت لازم برای دولت را دارا نبودند.  

تصمیم بر آن شد که تعداد زیادی از ارامنه ساکن روسیه,ایران,ترکیه,لبنان و سوریه و…به برنامه ریزی روسها به ایروان این شهر تاریخی آذربایجان و مناطق مجاور آن کوچ داده شوند تا ارامنه از لحاظ تعداد تقویت گردد.

پس برای نیل به این اهداف در دوران حکومت های مختلف سعی در کم رنگ کردن نقش مسلمانان در قفقاز برآمد .

بدینسان در طول قرون اخیرا روسها بتدریج ارامنه ساکن در نقاط مختلف امپراطوری تزاری و همچنین دیگر کشورهای را برای سکونت در سرزمین قاراباغ به آنجا کوچ دادند تا نهایتا توانستند نسبت ترکیب جمعیتی را به نفع ارامنه تغییر دهند.  

در واقعیت ارامنه قاراباغ در طول تاریخ تا قرن نوزدهم اقلیت نا چیز قاراباغ را تشکیل می دادند.

در نتیجه تداوم سیاسیت های روسیه تزاری ترکیب جمعیتی منطقه دستخوش تغییراتی قرار گرفت. در تغییر این ترکیب جمعیتی ارامنه در خاکهای مسلما نان ساکن شدند و در نتیجه وحمایت مادی و معنوی دولتهای بزرگ روس و انگلیس وبا اندیشه های ماکیاولی” ارمنستان بزرگ” دو حزب خینچاق و داشناک تشکیل شد.  

حزب های شکل گرفته بر اساس حمایتهای که از این دولتها می شدند فعالیتهای خود را با ترور و وحشت در داخل مرزهای عثمانی و قفقاز و خاکهای آذربایجان جنوبی آغاز کردند.

روسیه تزاری بعد از اشغال دربند ,شهرهای شکی,گنجه و دیگر شهرهای آذربایجان را اشغال نمود. جواد خان خان گنجه در مقابل روسها مقاومت جانانه ای از خود نشان داد ولی نهایتا توسط روسها به شهادت رسید و گنجه در ژانویه سال ۱۸۰۴ به اشغال در آمده و روسها در سال ۱۸۰۵ پس از اشغال قاراباغ (قره باغ) ابراهیم خان خان قاراباغ (قره باغ) را مجبور به امضای سندی کردند که بر اساس آن وی ظاهرا” داوطلبانه الحاق قاراباغ (قره باغ) به خاک روسیه را می پذیرد که در واقع اینگونه نبود و وی برای امضای سند تحت فشار قرار گرفته بود که نتیجه آن منجر به آغاز جنگ معروف ده ساله ایران و روسیه گردید که با امضای عهد نامه های گلستان در سال ۱۸۱۳ و ترکمنچای ۱۸۲۸ بین دو کشور و الحاق اراضی شمالی رود ارس )آراز) به قلمرو امپراتوری روسیه خاتمه مییابد.بای بک

تا زمان عقدعهد نامه های ترکمن چای و گلستان بیشتر اهالی قاراباغ را تورکهای آذربایجانی تشکیل می دادند.

بر اساس آماری که روسها به سال ۱۸۳۲ داده اند ۶۸./. درصد آذربایجانی و ۳۲./. درصد ارامنه و دیگر ملتها نفوس قاراباغ را تشکیل میدادند.

بعد از جدا شدن قفقاز از ایران روسها سعی کردند تا با سرعت بیشتری نسبت جمعیتی قفقاز را بر ضد مسلمانان تغییر دهند. و همچنین در جنگهای بین ایران وروسیه ارامنه ایران و ترکیه بدلیل کمک های که به روسها کرده بودند روسها در عهد نامه ترکمن چای و مفاد بندهای ۱۴ و۱۵ معاهده کوچ ارامنه ایران را قید کردند.  

از آن زمان ارامنه از جاهای مختلف ایران کوچانده و در قاراباغ کوهستانی ساکن شدند. که بر اساس آن ماده ۳۵ هزار ارامنه از سلماس و اورمیه به ولایت قاراباغ کوچ کردند.

ارامنه هم که از دیرباز در اندیشه های ماکیاولی خود به دنبال ارمنستان بزرگ” بودند مسائل ژئوپلتیک را ارائه دادند و براساس این اندیشه خولیالی خود به پاکسازی به اصطلاح ” ارمنستان بزرگ” از عناصر تورک ومسلمان پرداختند و فجایع وحشتناک و ننگین و شرم آور و غیر انسانی خوجالی,خان کندی,عسکران و…بوجود آوردند 

. در جهت تحقق بخشیدن به اهداف شوم “ارمنستان بزرگ” بود که در سال ۱۹۱۴ م ارامنه عثمانی و دیگر ممالک اسلامی وارد بازیهای ضد اسلامی و تورک ستیز می شدند و وارد اتحادیه سیاسی و نظامی امپریالیستهای روسیه, انگلیس و فرانسه شدند.  

هر از گاهی به اقدامات تحریک آمیز بر علیه عثمانی دست زده و روستاهای عثمانی را مورد یورش و غارت و چپاول خود قرار می دادند . هشدارهای متعدد عثمانی و تدابیر مختلف و بخردانه دولت عثمانی موثر واقع نشد تا اینکه عثمانی ناگزیر به اعزام نیرو شد که منجر به شکست و فرار ارامنه به سوی قفقاز و ایران گردید. یک گروه ۲۵ هزار نفری در سال۱۲۹۴ (شهریور ماه) به شهر سلماس و یک گروه ۴۵ هزار نفری به ارومیه و گروههای دیگر به شهر های خوی/ سولدوز/مهاباد (سویوق بولاق) و قوشا چای (میاندواب) که در اشغال نیروهای متجاوز روسی بود وارد شدند.  

اهالی نجیب و مهماندوست آذربایجان علیرغم شرایط غیر قابل تحمل جنگ و قحطی و بدون توجه به دشمن ستیزی ارامنه و آسوریها را با برادران تورک خود در عثمانی صرفا به سبب احساسات مهماندوستی آنان را با آغوش گرم پذیرا شدند.  

اما آنان بدون توجه به آن همه محبت اعمال زشت خویش مانند دزدی/تجاوز به زنان / کشتار و قتل ادامه دادند. آنان با کشتار مسلمانان تورک در شهرهای ارومیه و سلماس عملااستیلای خود را به آذربایجان تکمیل و شروع به پاکسازی منطقه از نژاد تورک نمودند و مسلمانان  تورک را دشمن اول خود قلمداد کردند.بای بک

از سال ۱۸۲۸ تا اوایل قرن بیستم زد و خوردها و مناقشات محلی بین ارمنی ها و مسلمانان ادامه داشت و در جریان این در گیری ها از طرف روسها به ارمنی ها سلاح,اسب و دیگر تجهیزات داده بودند که اگر زمین مسلمانان را اشغال کنید مالکیت ان را بدست می آورید . 

ارامنه در چنین شرایطی با پشت گرمی به حمایت روسها به اشغال روستاهای آذربایجان سرعت بخشیدند و با فشار روسیه و انگلستان مناطق ااطراف ایروان به ارمنستان ملحق شد و مساحت اراضی این دولت به ۹۰۰۰ کیلومتر مربع می رسید به نحوی که در تمام این اراضی بیش از ۳۵۰ ارمنی نمی زیست! در حالی که جمعیت آذربایجان بیش از ۵/۱ میلیون نفر بود.  

همچنین در سال ۱۹۲۰ منطقه گویچه و زنگنه به زور نیزه به فرمان استالین از خاک آذربایجان جدا شده و به ارمنیها داده شد که در نتیجه بین منطقه نخجوان و خاک اصلی آذربایجان فاصله افتاد و نهایتاطرح ادعای بی اساس اراضی علیه آذربایجان و فعالیتهای جدائی طلبانه ارامنه از سال ۱۹۸۸ که ارمنستان و آذربایجان هر دو در ترکیب حکومت شوروی قرار داشتند مجددا” شدت گرفت و ارامنه ادعای مالکیت قاراباغ (قره باغ) را مطرح کردند وخواستار الحاق آن با ارمنی ها شدند و بار دیگر بر فتنه قاراباغ (قره باغ) کوهستانی که بر هیچ پایه و اساس تاریخی ,سیاسی و قومی استوار نیست دامن زده شد.  

طی سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹ ارامنه با حمایت و پشتیبانی ارتش شوروی با پیاده کردن عملیات از پیش طراحی پاکسازی قومی و بیش از ۲۵۰ هزارنفر آذربایجانی که دراراضی قومی و قبیله ای خود می زیستند تا آخرین نفر از سرزمین خویش اخراج شدند و صدها نفر از ساکنین غیر نظامی وحشیانه به قتل رسیدند.

عاقبت جدایی طلبی ارامنه که در سال ۱۹۸۸ با شدت بیشتری در قاراباغ (قره باغ) کوهستانی دنبال گشت به جنگ تحمیلی ارمنستان علیه آذربایجان تبدیل شد و در نتیجه سیاست تجاوز کارانه ارمنی که به اصول و قوانین بین المللی اعتنایی نشان نمی دهند. ۲۰./. از خاک آذربایجان منجمله هفت شهرستان که در تقسیمات کشوری جز قاراباغ (قره باغ) محسوب نمی شود از سوی نیروهای مسلح ارمنستان که از نظر سلاح و سایر تجهیزات توسط روسها حمایت می شد اشغال شده و بیش از یک میلیون مسلمان از موطن و آبا اجداد خود وحشیانه اخراج شدند و دهها هزار انسان به قتل رسیده معلول شده یا به اسارت برده شدند.صدها منطقه مسکونی ,هزاران واحد ابنیه فرهنگی ,آثار تاریخی, مساجد ,عبادتگاهها ,قبرستانها و… را به منظور از بین بردن آثار مسلمانان با خاک یکسان کردند و به تغییر اسامی مناطق دست زدند.

فاجعه خوجالی

در نتیجه وحشیگریهای ارامنه فاجعه نسل کشی خوجالی که در قاراباغ (قره باغ) کوهستانی رخ داد در ردیف وحشتناک ترین فجایع جهان جای گرفت.

در بامداد ۲۶ فوریه سال ۱۹۹۲ (دوم اسفند) باز با مشارکت مستقیم لشکر ۳۳۶ شوروی سابق که در آن برهه در شهر خان کندی قاراباغ (قره باغ) کوهستانی مستقر بودند به شهر خوجالی که حدود ۷ هزار نفرآذربایجانی در آن سکونت داشتند حمله کردند قلدرهای سرکش ارمنی با کمک هواداران خارجی خود در همین شب شهر خوجالی را با خاک یکسان کردند

 با پشتیبانی بخش وسیعی از وسایط سنگین نظامی متعلق به لشکر ۳۳۶ شهر کاملا” نابود شده و به آتش کشیده شد اهالی غیر نظامی و غیر مسلح هدف قتل عام وحشیانه واقع شدند .  

کودکان زنان افراد سالمند و بیمار با سفاکی غیر قابل تصوری به قتل رسیدند . ارمنی ها در آخرین سالهای قرن بیستم جنایت تاریخی دیگری – فاجعه نسل کشی خوجالی را پدید آوردند در این قتل عام و نسل کشی ۶۱۳ نفر از اهالی بی دفاع شهر خوجالی کشته شدند که از این تعداد ۱۰۶ نفر زن , ۸۳ نفر کودک و خردسال و ۷۰ نفر پیر و کهنسال بودند . در نتیجه این فاجعه بیش از هزار نفر از اهالی غیر نظامی با اثابت گلوله مستقیم با درجات مختلف بدنی معلول شدند که ۷۶ نفر از معلولین را پسران و دختران نا بالغ تشکیل می دهند در این فاجعه ۱۲۷۵ نفر به اسارت درآمدند و ۱۵۰ نفر هم مفقود شدند. 

اعضای ۸ خانوار به طور کامل قتل عام شده که ۲۵ کودک پدر و مادر و ۱۳۰ کودک هم یکی از والدین خود را از دست داده اند آنان که فقط جرمشان مسلمان و تورک بودنشان بود در آن روز زنده زنده در آتش سوزانده شده و سرهایشان بریده شده پوست بدنشان کنده و چشمان کودکان از حدقه بیرون آورده شده شکم زنان حامله با نیزه پاره پاره شده بود. 

عمال ارامنه و هواداران خارجی شان در ارتکاب به فجایع قاراباغ (قره باغ) و خوجالی ضمن آنکه نمونه آشکار از نقض وقیحانه حقوق بشر و بی اعتنایی بی شرمانه به قوانین حقوق بین المللی بشمار می آید که با کنوانسیون ژنو, منشور جهانی حقوق بشر, معاهدات مختلف بین المللی در باره حقوق مدنی ,سیاسی, اجتماعی و فرهنگی ,منشور جهانی کودکان, منشور جهانی در باره حفاظت از زنان و کودکان هنگام وضعیت فوق العاده و مناقشات دیگر حقوق بین المللی ضدیت آشکار دارد.

برای تصور ابعاد این فاجعه انسانی و مظلومیت مسلمانان آذربایجانی کافی است مقایسه ای بین تعداد آورگان کل جهان با آورگان آذربایجانی داشته باشیم : از ۶ میلیارد جمعیت کره زمین ۲۵ میلیون آواره هستند در حالی که از ۸ میلیون جمعیت آذربایجان ۱ میلیون آواره می باشند . 

جای بسی تعجب است که تاکنون دولتهای متمدن جهان رویکرد صحیحی نسبت به فاجعه خوجالی اتخاذ نکرده و آن را به عنوان نسل کشی به رسمیت نشناخته اند در حالیکه بعضی از دولتها با باور به هذیانات تحریفکارانه و غیر مستدل ارمنیان در باره نسل کشی علیه امت “مظلوم ارمنی”!! توسط تورکها در اوایل قرن بیستم مصوباتی را در این خصوص به تصویب رسانده اند ولی نسبت به فاجعه نسل کشی خوجالی که نتیجه مستقیم وحشیگریهای ارمنیان در پایان قرن بیستم این بره زمانی که دنیای متمدن سعی در حفظ برتری حقوق بشر دارد هیچگونه عکس العملی نشان داده نشده است. 

 امروز در شرایطی که تمام جهان علیه تروریسم به مبارزه برخاسته است تروریسم ارمنی باید از سوی جامعه جامعه جهانی افشا شده و پاسخ شایسته خود را بیابد فاجعه ای که در تاریخ ۲۶ فوریه سال ۱۹۹۲ توسط ارمنیان در شهرخوجالی پدید آمد تنها یک عمل تروریستی عادی نیست بلکه جنایتی است بی سابقه علیه تمام بشریت.

از یاد نبریم :

خان کندی – ۲۶ دکابر ۱۹۹۱/ خوجالی ۲۶ فوریه ۱۹۹۲/ شوشا۸ می ۱۹۹۲/لاچین ۱۷ می ۱۹۹۲/ خوجاوند ۱۲ اکتبر ۱۹۹۲/ کلبجر ۲ آوریل ۱۹۹۳ / آغ دره ۷ ایول ۱۹۹۳/ آغ دام ۲۳ ایول ۱۹۹۳ / جبراییل ۲۳ آگوست ۱۹۹۳/ قبادلی ۳۱ آگوست ۱۹۹۳/ زنگیلان ۲۹ اکتبر ۱۹۹۳ و…که منجر به آواره شدن یک میلیون مسلمان آذربایجانی و به اشغال در آمدن ۲1٪ از خاک مسلمانان آذربایجانی شدند.

منابع :

۱- قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس – صمد سرداری نیا – تبریزانتشارات اختر ۱۳۸۳
۲- سالهای خونین – محمد سعید اردوبادی – انتشارات اختر -تبریز۱۳۸۰
۳- ویژه نامه ” آذربایجان و یک قرن جنایات ارامنه” – نشریه دانشجویی اویرنجی باخیشی – دانشگاه صنعتی امیر کبیر – کاری از آبتام ۱۳۸۳
۴- هفته نامه نوید آذربایجان شماره های ۱۴۲ سال سوم – ۳۳۶ سال ششم
۵- نشریه دانشجویی اردمشماره ۶ – سال دوم – خرداد ۱۳۸۲ – دانشگاه تهران


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد