تورک شامان

رهایی در بیداریست و اسارت نتیجه جهل انسان

تورک شامان

رهایی در بیداریست و اسارت نتیجه جهل انسان

باز تولید استبداد ایرانی

باز تولید استبداد ایرانی

ایران چهار بار به سمت دموکراتیک شدن پیش رفت که بعد از هر بار، آن چه که نتیجه می شد، بازتولید دوباره استبداد بود.  

« اولین واقعه دموکراتیک در ایران انقلاب مشروطیت است. 

این واقعه بار دوم در قالب گفتمان نهضت ملی تحت عنوان نهضت دموکراتیک ملی ( 1330 – 1332 شمسی ) تکرار شده است.  

سومین واقعه دموکراتیک در سال 1357 در قالب گفتمان جمهوری خواهی رخ داده است.  

واقعه دموکراتیک چهارمین بار در واقعه دوم خرداد تکرار شده است.  

واقعه دموکراتیک ملی و واقعه دوم خرداد هر دو دنباله وقایع قبل از خود ( انقلاب مشروطیت و انقلاب 1357 ) و واکنشی علیه گرایش های غیردموکراتیک   بودند. ... » ( ساعی، 14:1386 ) 

دمکراسی، نظامی است که در آن حاکمان توسط مردم و در یک چارچوب قانونی آزاد و عادلانه انتخاب  می شوند و در برابر مردم پاسخ گو هستند، برکناری حاکمان توسط رأی گیری از همان مردم و بدون خون ریزی و خشونت امکان پذیر است، آزادی های افراد ( آزادی بیان، فعالیت های مطبوعاتی و ... ) به رسمیت شناخته می شود. ( همان: 12 )

اولین حرکت، یعنی مشروطیت که به دنبال پدید آمدن روشنفکران در زمان قاجاریه پس از اعزام دانشجو به خارج از کشور و شکل گرفتن طبقه روشنفکر ( که به زعم آبراهامیان در قرن نوزدهم تنها یک قشر کوچک به شمار می آمدند ) تحت تأثیر افکار و اندیشه های غربی، به ویژه روشنگری فرانسوی که آنان را متقاعد کرده بود که «تاریخ نه مشیت خداوندی، آن طور که علما اعتقاد داشتند و نه ظهور و سقوط ادواری سلسله پادشاهی، آن گونه که وقایع نگاران درباری همواره توصیف می کردند بلکه جریان پیشرفت بی وقفه بشری است ... اگر سه زنجیر استبداد سلطنتی،جزم اندیشیِ مذهبی و امپریالیسم خارجی را پاره کنند » ( آبراهامیان، 1386: 79 ) موفق به پیشرفت خواهند شد. و فرآیندهای نوسازی - نخستین برنامه های نوسازی را عباس میرزا تحت تأثیر و نفوذ غرب، مخصوصاً فشار نظامی روس و انگلیس و استفاده از تجهیزات جدید توسط آن ها،آغاز کرد ( آبراهامیان، 1386: 68 ) - و همچنین شکل گرفتن مراکز آموزش نوین - توسط امیرکبیر(آبراهامیان، 1386: 69 ) - و شکل گرفن روزنامه هایی مثل قانون ( که آبراهمیان آن را از عوامل مؤثر در شکل گیری انقلاب می داند و در کتاب خود در صفحات 84 تا 89  به آن پرداخته است ) توسط میرزا ملکم خان و به دنبال آن، اقدام به  نقد استبداد سلطنتی و طرح ارزش های جدید سیاسی توسط همین روشنفکران اتفاق افتاد، را می توان در اهداف زیر خلاصه کرد:

استقلال طلبی، ملی گرایی، آزادی خواهی، قانون گرایی و مشروط سازی قدرت پادشاه به قانون اساسی و ترقی خواهی، برقراری نظام سلطنتی مشروطه و استقرار دموکراسی پارلمانی،

مشروطیت که در  سیزدهم مهرماه 1285 با افتتاح مجلس شورای ملی آغاز شد، در دوم تیرماه 1287 به شدت سرکوب شد و مجلس توسط محافظه کاران به توپ بسته شد. و بسیاری از رهبران ملی و وکلا به قتل رسیدند یا فرار کردند. افرادی مثل میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین  به قتل رسیدند و تقی زاده و چهل نفر دیگر در سفارت انگلیس متحصن شدند. و محمدعلی شاه در نبود پارلمان به طور مطلق حکمرانی کرد. در این جا شاهد بازتولید استبداد ایرانی هستیم . ( ساعی، 1386 : 131 )

دور دوم بازتولید استبداد، با به حکومت رسیدن رضا خان ( 9/8/1304 ) شروع شد. « ایران دومین چرخه استبداد ایرانی را بعد از انقلاب مشروطیت تجربه کرد.  

نفی آزادی های مدنی و سیاسی ( توقیف مطبوعات و ممنوعیت فعالیت نهادهای مدنی ) و تکیه به طبقات نظامی و تمرکز قدرت از ویژگی های مهم حکومت رضا شاه محسوب می شوند » ( همان: 139 )

دور سوم بازتولید استبداد ایرانی، به پانزدهم بهمن 1327 و اقدام به ترور محمدرضا شاه از سوی ناصر فخرایی  در دانشگاه تهران بر می گردد. با ترور محمدرضا پهلوی، اختناق بر کشور حکمفرما شد. صدها نشریه تعطیل، تعدادی از احزاب از جمله حزب توده منحل شد و ... این حادثه، اتفاق های دیگری را در پی داشت که در نهایت با اصلاح قانون اساسی و تام الاختیار شدن شاه برای منحل کردن مجلس و محدود شدن فرماندهی کل نیروهای مسلح در شخص شاه باعث شدند که محمدرضا شاه تقریباً از همان قدرت رضا شاه برخوردار شد و به جای سلطنت ( پادشاهی مشروطه ) حکومت مطلقه را آغاز کند » ( همان :143 و عیوضی، جامعه شناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران.1385: 40 )

دور دیگری که منجر به بازتولیداستبداد شد، به وقایع پس از مرداد 1332 برمی گردد. واقعه نهضت ملی که به دنبال دست یابی به اهدافی همانند « تقویت دموکراسی پارلمانی، مشروط سازی قدرت پادشاه به قانون اساسی، استقلال طلبی و این که شاه باید سلطنت کند نه حکومت » در مرداد 32 شکست خورد. ( همان: 19 )  

 در این دوره، « شاه به سرکوب مخالفان پرداخت. مهدی بازرگان، آیت الله طالقانی، سحابی و دیگران از نهضت آزادی و خلیل ملکی و شایگان از حزب جامعه سوسیالیست ها و فروهر رهبر حزب ملت ایران و کاظم سامی از حزب مردم ایران محاکمه و زندانی شدند. ... محمد رضا شاه احزاب و مخالفان سازمان یافته خود را سرکوب کرده بود » ( همان: 149 )

دور بعدی که منجر به بسته شدن فضای سیاسی شد، سرکوب خشونت آمیز علیه نیروهای سیاسی در 1360 پس از دومین دوره ریاست جمهوری بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی بود. این سرکوب همچنان در دوره های بعدی انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت. منظور از سرکوب ساختاری، اعمال محدودیت   بر نیروهای سیاسی از طریق وضع قوانین محدودیت بخش یا تفسیر محدودیت بخش قوانین موجود است. » ( ساعی، 1386 : 152 )

آخرین دور بازتولید اقتدارگرایی و سرکوب ( سرکوب ساختاری ) به پارلمان هفتم بر می گردد. در این دوره، جناح محافظه کار که پس از واقعه دوم خرداد در سال 1376 بسیاری از مسند های قدرت خود از جمله قوه مجریه و مقننه را از دست داده بودند، « از طریق نهاد شورای نگهبان محدودیت شدید انتخاباتی اعمال کردند.سرکوب ساختاری نسبت به دوره های پیشین شدیدتر گردید ... در این دوره، شورای نگهبان از طریق اعمال نظارت استصوابی مانع حضور کاندیداهای جناح اطلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم گردید. » ( همان: 199 )

البته در رابطه با عدم استفاده از حذف فیریکی گره های رقیب و استفاده از این نوع سرکوب ساختاری، باید گفت، « علت آن را نه در بی میلی اقتدارگرایان  در سرکوب خشونت آمیز مخالفان بلکه باید در میزان    قدرت نیروی رقیب جست و جو کرد. این وضعیت دلالت بر میزان پیشرفت دموکراتیزاسیون در ایران دارد.» ( همان: 199 ) 

برگرفته از:http://www.fktiyam.blogfa.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد